loading...
آراسنج-Arasanj city
مجتبی برزگر عبادی بازدید : 114 یکشنبه 30 تیر 1392 نظرات (1)

یک شب سرد یک پروانه اومد پشت پنجره اتاق دخترک وبه شیشه زد.دخترک که سرش حسابی گرم بود برگشت و دید یه پروانه کوچیک اونجاست!
پروانه خودش روبه پنجره میکوبید
تااون پنجره روبراش باز کنه و از سرما نجات پیدا کنه.
ولی دخترک اصلاً اهمیتی به حرکات پروانه نداد.پروانه رفت.دخترک هم بعد از مدتی به رختخواب رفت تابخوابه. پیش خودش فکر کرد که کاشکی پنجره رو برای پروانه بازمیکردم تا اون هم سردش نمیشد…
فردا شد دخترک منتظر بود که دوباره پروانه رو ببینه ولی هرچه کنار پنجره منتظر شد پروانه نیومد.
دخترک پشیمون شده بود که چرا دیروز پروانه رو به خونه راه نداده.
پیش پدرش رفت وداستان رو برای پدرش تعریف کرد.پدرگفت دخترم عمر پروانه ها بیشتر از یک یا دو روز نیست…
اشک توچشمای دخترک جمع شد وبرای همیشه به یادش موند که برای دوست داشتن فرصت کوتاهی داره و نباید از کوچکترین فرصت دریغ کنه…

مجتبی برزگر عبادی بازدید : 102 شنبه 29 تیر 1392 نظرات (0)

مردی نابینا زیر درختی نشسته بود!
پادشاهی نزد او آمد، ادای احترام کرد و گفت:قربان، از چه راهی میتوان به پایتخت رفت؟»
پس از او نخست وزیر همین پادشاه نزد مرد نابینا آمد و بدون ادای احترام گفت:آقا، راهی که به پایتخت می رود کدام است؟‌
سپس مردی عادی نزد نابینا آمد، ضربه ای به سر او زد و پرسید:‌‌ احمق،‌راهی که به پایتخت می رود کدامست؟
هنگامی که همه آنها مرد نابینا را ترک کردند، او شروع به خندیدن کرد.
مرد دیگری که کنار نابینا نشسته بود، از او پرسید:‌برای چه می خندی؟
نابینا پاسخ داد:اولین مردی که از من سووال کرد، پادشاه بود.
مرد دوم نخست وزیر او بود و مرد سوم فقط یک نگهبان ساده بود.
مرد با تعجب از نابینا پرسید:چگونه متوجه شدی؟ مگر تو نابینا نیستی؟
نابینا پاسخ داد: «‌رفتار آنها … پادشاه از بزرگی خود اطمینان داشت و به همین دلیل ادای احترام کرد… ولی نگهبان به قدری از حقارت خود رنج می برد که حتی مرا کتک زد. او باید با سختی و مشکلات فراوان زندگی کرده باشد.»

مجتبی برزگر عبادی بازدید : 86 جمعه 28 تیر 1392 نظرات (0)

چند روزی به آمدن عید مانده بود. بیشتر بچه ها غایب بودند، یا اکثرا رفته بودند به شهرها و شهرستان های خودشان یا گرفتار کارهای عید بودند. اما استاد بدون هیچ تأخیری آمد سر کلاس و شروع کرد به درس دادن. استاد خشک و مقرراتی ما خود مزیدی شده بر دشواری  .

بالاخره کلاس رو به پایان بود که یکی از بچه ها خیلی آرام گفت: استاد! آخر سالی دیگه بسه!

استاد هم دستی به سر تهی از موی خود کشید!

و عینکش را از روی چشمانش برداشت و همین طور که آن را می گذاشت روی میز خودش هم برای اولین بار روی صندلی جای گرفت.

 

استاد ۵۰ ساله‌مان با آن کت قهوه‌ای سوخته‌ای که به تن داشت، گفت:

مجتبی برزگر عبادی بازدید : 89 جمعه 28 تیر 1392 نظرات (0)

روزی پیرمردی فقیر و گرسنه، نزد پیامبر اکرم (ص) آمد و درخواست کمک کرد. پیامبر فرمود: اکنون چیزی ندارم ولی «راهنمای خیر چون انجام دهنده آن است»، پس او را به منزل حضرت فاطمه (س) راهنمایی کرد.

پیرمرد به سمت خانه حضرت زهرا (س) رفت و از ایشان کمک خواست. حضرت زهرا (س) فرمود: ما نیز اکنون در خانه چیزی نداریم. اما گردن ‏بندی را که دختر حمزة بن عبدالمطّلب به او هدیه کرده بود از گردن باز کرد و به پیرمرد فقیر داد. مرد فقیر، گردن ‏بند را گرفت و به مسجد آمد.

 

پیامبر (ص) هنوز در میان اصحاب نشسته بود که پیرمرد عرض کرد: ای پیامبرخدا (ص)، فاطمه (س) این گردن بند را به من احسان نمود تا آن را بفروشم و به مصرف نیازمندی خودم برسانم. پیامبر (ص) گریست. عمّار یاسر با اجازه پیامبر (ص) گردن بند را از پیرمرد خرید.

عمار پس از خرید گردن بند، گردن بند را به غلام خود داد و گفت: این را به رسول خدا (ص) تقدیم کن، خودت را هم به او بخشیدم. پیامبر (ص) نیز غلام و گردن بند را به حضرت فاطمه بخشید. غلام نزد فاطمه (س) آمد و آن حضرت گردن بند را گرفت و به غلام فرمود: من تو را در راه خدا آزاد کردم. غلام خندید.

حضرت فاطمه (س) راز این خنده‌ را پرسید. غلام پاسخ داد: ای دختر پیامبر (ص) برکت این گردن بند مرا به شادی آورد، چون گرسنه‌ای را سیر کرد، برهنه‌ای را پوشاند، فقیری را غنی نمود، پیاده‌ای را سوار نمود، بنده‌ای را آزاد کرد و عاقبت هم به سوی صاحب خود بازگشت.

مجتبی برزگر عبادی بازدید : 113 پنجشنبه 27 تیر 1392 نظرات (0)

 

آخرین باری که دیدمش پانزدهم آگوست بود. درست شب قبل از اعدامش!
اصولا شب قبل از اعدام نمی ذارن که کسی به فرد اعدامی نزدیک بشه.اون شب ها من با شادی زیاد به تخت خودم می رفتم و روز بیست و هشتم آگوست رو انتظار می کشیدم و همش صحنه ای که قرار بود آزاد بشم رو برای خودم تو ذهنم مرور می کردم.

نیمه شب بود که یه عده با صدای خیلی زیاد درب سلول ما رو باز کردند و ادوارد زندانبان که بین بچه ها به “ادوارد” معروف بود، با لگدهای آرومی که به کتف من می زد من رو بیدار کرد. من روی پایین ترین تخت از تختهای سه طبقه زندان می خوابیدم چون به خاطر مشکل کلیه ام باید چندین بار به توالات می رفتم.ادوارد از من خواست که باهاش بیرون برم و بدون اینکه به من چیزی بگه من رو به سمت اتاق زندانی های اعدامی می برد!

مجتبی برزگر عبادی بازدید : 100 چهارشنبه 26 تیر 1392 نظرات (0)

خشم زیاد باعث بیماری قلبی می شود. اگر شما گاهی خشمگین و عصبانی می شوید، طبیعی است. در واقع ابراز خشم به شیوه درست و منطقی می تواند نشاندهنده سلامت باشد. ولی به طور مکرر دچار خشم و عصبانیت شدن، عادی نیست و نیاز به درمان دارد.


مجتبی برزگر عبادی بازدید : 101 دوشنبه 24 تیر 1392 نظرات (0)

رابطه ی جاریها را نمی توان مثل رابطه ی عروس و مادرشوهر قضاوت کرد. حساسیتهایی که در رابطه ی عروس _ مادرشوهری هست در روابط جاریها نیست اما به طور کلی در روابط بین جاریها هم معمولا تیرگی به روشنی می چربد. و این روابط بیشتر با چاشنی هایی مثل رعایت حال همسر تداوم می یابد.

مجتبی برزگر عبادی بازدید : 79 یکشنبه 23 تیر 1392 نظرات (0)

آیت‌الله جوادی‌آملی در پاسخی، راز به تکلیف رسیدن دختران قبل از پسران را تشریح کرد.

 

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) به نقل از حوزه، متن سوال و پاسخ این مرجع تقلید به شرح ذیل است:

مجتبی برزگر عبادی بازدید : 97 شنبه 22 تیر 1392 نظرات (0)

برخی محققان بر این تصور هستند که دلفین‌ها می‌توانند با استفاده از فراصوت، جنین درون رحم زنان باردار را مشاهده کنند.

 

به گزارش سرویس علمی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، دلفین‌ها در محیط خود به انتشار صدا پرداخته و به پژواک آن گوش می‌دهند. این فرآیند به آنها در شناسایی شکل و موقعیت اجسام کمک می‌کند.

تعداد صفحات : 10

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظرشمادرمورد عملکردسایت
    آمار سایت
  • کل مطالب : 100
  • کل نظرات : 11
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 62
  • آی پی دیروز : 61
  • بازدید امروز : 89
  • باردید دیروز : 123
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 481
  • بازدید ماه : 288
  • بازدید سال : 14,709
  • بازدید کلی : 129,495
  • کدهای اختصاصی
    ****************** ****************** ****************** ******************

    دیکشنری

    ******************

    مترجم سایت

    ******************

    اوقات شرعی

    ******************

    وضعیت آب و هوا

    ******************

    ابزار هدایت به بالای صفحه

    ******************

    ابزار وبلاگ

    ******************

    پیج رنک

    ******************
    ابزار و قالب وبلاگبیست تولزکد جملات په نه په برای وبلاگ
    ******************

    تقویم شمسی

    ******************

    حدیث